ما داریم خونه رو درس میکنیم بعد مادرشوهرم خالمه خونشون بودیم
واسه همه مرغ ریخت بعد واسه من ی تیکه کوچیک مرغ گذاشت منم ناراحت نشدم گفتم شاید کم بوده نشستم بخورم ک پدر شوهرم گف مرغ هست بیار خالم گفت واسه فرداست منم ناراحت شدم دبگ نخوردم دیشب اومدن من نرفتم پیششون ناراحت بودم خونه مادربزرگمم پیش خالمه خونش
تا دیشب اومدن خونه مادر بزرگم گف چرا نیومدی منم گفتم واسه اینکه تیکه مرغ گذاشتی شروع کرد ب حرف زدن این قرص ال دی میخوره من برا کارگرشون برنج درس کردم (خونه ما ت شهره. این خونه اطراف شهره)براشون یکیو پیدا کردم کاشی کاری کنه میریم خونشون برامون بادمجون درس کرده 😐میخاست منو بخوره شوهرمم شروع کرد ب حرف زدن بهشون الان تقصیر منه یا اون؟