2777
2789

گاهی وقتا ظاهر دنیا و حرفها و رفتارهای آدمها اِنقدر به آدم سخت میگیره که حتی پیامبران هم یه جاهایی ناامید شدند...این یعنی یادت نره همه ی ما انسانیم و اِحساس داریم و حتی اگه پیامبر هم باشی ناراحت میشی و یا شاید کم بیاری اما از اونجایی که خدا رهات نمیکنه خودش دستتو میگیره و بهت نشون میده که حقیقت فراتر از دنیاست و این سختی ها گذراست....اگه ناراحت شدی یا ناامید شدی عیبی نداره بالاخره اِحساس داری اما تَهِ دلت روشن باشه که همه چیز با یک هدف دقیق آفریده شده و داره جلو میره و همه چیز به شادی و عشق و نور خدا ختم میشه...


وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ وَ قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا..


ما می‌دانیم سینه‌ات از آنچه آنها می‌گویند تنگ می‌شود و تو را سخت ناراحت می‌کنند اما بگو: هرگز چیزی جز آنچه که خدا براى ما مقرر ولازم داشته به ما نخواهد رسید که او یار و یاور ماست...



خموش لطیف و دور گریزی، مگر خیال منیI’m so mean, I make medicine sick.”


گاهی دنیا اونقدر سخت می‌گیره که انگار هیچ راهی برای نفس کشیدن نیست. حرف‌ها، نگاه‌ها، اتفاق‌هایی که انتظارشون رو نداشتی، دست‌به‌دست هم میدن تا دلگیرت کنن. حتی قوی‌ترین آدم‌ها هم گاهی کم میارن، چه برسه به من و تو... اما بدون، این لحظه‌ها فقط یه بخش کوچیک از یه مسیر بلندتره، یه جاده‌ای که مقصدش روشناییه.


شاید نفهمی چرا این سختی‌ها سر راهت قرار گرفتن، اما یادت نره که هرچیزی حکمتی داره. یه جایی، یه وقتی، می‌فهمی که حتی اون دردها هم برای رشدت لازم بودن. مهم اینه که ته دلت رو روشن نگه داری. خدا تو رو فراموش نکرده، هیچ‌وقت هم فراموشت نمی‌کنه. توی تاریک‌ترین لحظه‌ها هم اگه گوش بسپاری، صدای نرمی رو حس می‌کنی که میگه: "نگران نباش، من اینجام..."


أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؟

آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟ (سوره زمر، آیه 36)


پس آروم باش، به راهت ادامه بده... همه چیز در نهایت به عشق و نور و آرامش ختم میشه.



خموش لطیف و دور گریزی، مگر خیال منیI’m so mean, I make medicine sick.”

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

نه تو می مانی و نه اندوه


و نه هیچ یک از مردم این آبادی


به حباب نگران لب یک رود قسم


و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت


غصه هم خواهد رفت


آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند


لحظه ها عریانند


به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز


تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست


تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید


و اگر بغض کنی


آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد


گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!


بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!


ظرف این لحظه ولیکن خالی ست


ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود


غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن


تا خدا یک رگ گردن باقی ست


تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده…




سهراب سپهری.

خموش لطیف و دور گریزی، مگر خیال منیI’m so mean, I make medicine sick.”

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز