نمیدونم فعلا که سرگردونم
مامانم با داییم سر یه چیزی رابطش سرد شده زیاد باهاش خوب نیست امروز داییم برنامه چیده بریم بیرون منو آورده با خانواده خودش و مامانبزرگم که بیا بچه ها رو نگه دار من به داداشت نمیتونم بسپرم
زن و بچهاش رفتن دور بزنن من اینجا تنها موندم مامانمم به بهانه لباس شستن خودشو سرگرم کرده که نیاد معلوم نیست بیاد یا نه
قبل از اینکه داییم بیاد گفت هیچ کدوممون نمیریم وقتی داییم اومد توی رودربایسی آماده شدم الان هیچ کس نیست پشیمونم که اومدم