خیلی بد بود. اومدن مسافرت شهرمون درواقع شهری که کل خانواده ی مادری اینجا متولد شدن. مادربزرگ و پدربزرگم فوت کردن. اکثر فامیل تو یه کوچه هستن اون کله گنده های عوضی . اومده بود دیدن زن داییم اما اومد خونه ی ما . رسما برای دیدن تلویزیون اومدن. اصلا حرف نمیزدن تا ما حرف مینداختیم صحبت و قطع میکردن . حالم بهم خورد ازش اهه . کم بدی کرد در حقمون امشبم کوفتمون کرد . مردم خاله دارن مام خاله داریم یه عوضی دو روی خودشیرین (برای برادرا) . فضای خونه یه جور سنگین بود حالم داشت بهم میخورد . خواهشا مهمونی میرین مثل اینا نباشید . دلم میخواد با کل خانواده ی مادری قطع ارتباط کنم. خیلی بدی کردن در حقمون یه بار هم سایه دیوار به دیوار داییم آدم گذاشت که شب ساعت ۳ سنگ بزنن به شیشه های خونه در این حددد😑
فردی که از زندگی ناامیده ولی ادامه میده ... :) حتی توی تاریکی عمیق شب ماه و ستاره به نشانه ی امید هست .. ولی آسمون من ابریه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.