2777
2789

یک سکانس در فیلم بیدمجنون هست 

که آقای پرویزپرستویی قبل ازعمل وبرگشت بینایی خود یه سری تعهدات به خدا دادکه اگر مثلا بیناییم بازگشت فلان کارا میکنم (مثل خیلیهامون که اگه فلان حاجت خدا داد یا فلان خطرا گذروند فلان کارا میکنیم منظورتعهدات وقولهای پوچ به خدا )واینا بعداز اینکه بینایی اش برگشت همون سکانس  که چطوری راه روی بیمارستان راطی میکرد از خوشحالی و ماجراهای بعدازاون که زرق و برق دنیا گرفته بودش و فلان 

این تا اینجا 

بنده یک دوستی داشتم این خانم یک شوهری داشتن که...

این مشکلات هستن که رشدت میدهد...

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

از بخت بد این آقا به شدت بد دل و شکاک بود و این خانم را خیلی اذیت میکردن حق بیرون رفتن آرایش کردن و حتی یک گوشی ساده دستشون داده بودن و با این حال همیشه انگ خیانت کار را به این خانم میچسبوند که کار روز و شبش گریه بود و بنا بردلایلی حق طلاق و برگشت  و قهر پیش خانوادشم نداشتن طفلککک

این مشکلات هستن که رشدت میدهد...
از بخت بد این آقا به شدت بد دل و شکاک بود و این خانم را خیلی اذیت میکردن حق بیرون رفتن آرایش کردن و ...

خب

من اومدم اینجا ک شاد بشم و بخندم 🙃                                    بحث کردن با بعضیا مثل نصب کردن ویندوز روی چرتکه س        جوابت نمیدم فک نکن زبون ندارم یا بلد نیستم آدم حسابت نکردم😅😅😅

وشوربختانه اینکههه 

همه فامیل این خانم لاکچری و اهل گشت و تفریح 

و آرایش و عمل زیبایی بودن و این بدبخت حتی حق حضور تو مهمونیا خانوادگی و فامیلی هم نداشت همیشه کنج خونهههه

این مشکلات هستن که رشدت میدهد...

از شوهرم متنفر بود و حتی جرات اینکه خودشا بکشه هم نداشت فقط تنها دلخوشیش این بود که شوهره میره سرکار گاهی از پنجره بیرونا نگاه کنه یا تی وی ببینه همین که ی بارم داشته بیرونا نگاه میکرده ک شوهره سر میرسه و ی دل کتکم میزندش

این مشکلات هستن که رشدت میدهد...

سالها این ماجرای تاسف بار ادمه داشته و طی این سالها یک گوشی فقط اضافه شده بود که اونم چندبار تو دعواهاشون شکسته شد ولی باز براش میخرید 


این مشکلات هستن که رشدت میدهد...

دیگه کم کم باورش میشه اسیر شده و هیچ راه فراری نداره خانوادشم نه تنها حمایتش نمیکردن که بخاطر اخلاق بد شوهره کامل قطع رابطه کرده بودن ازش

این مشکلات هستن که رشدت میدهد...

تا اینکه هی به خدا التماس و دعا که اگه منا از شر این آدم راحت کنی فلان میکنم و توراخدا منا نجات بدهید و هی دعا پشت دعا نذر پشت نذر 

فقط دلش میخاسه نجات پیدا کنه و شوهره هم بره ب درک 

این مشکلات هستن که رشدت میدهد...

این خانم عین همون سکانس که چطوری پرویز پرستویی تو فیلم مجنون تو راه روی بیمارستان قدم میزده وقتی بار اول میخاسه از خونه بیاد بیرون عین همون به گفته خودش البته کل کوچه را راه میره و باورش نمیشده یه جورایی تو کوچه س اونم تنهایی 

این مشکلات هستن که رشدت میدهد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز