2777
2789
عنوان

ماجرای زن بابای عوضیم

604 بازدید | 31 پست

لطفا کامل بخونید

پدرو مادرم ۸ ساله که جدا شدن.یک خونه باهم ساختن که مادرم از درامد خودش کمک کرد ولی پدرم چیزی به نامش نزد.مادرم مهریه رو هم بخشید بخاطر حضانت من

پدرم پولداره

الان سه ساله ازدواج کرده.و من به تازگی فهمیدم یک دنگ اون خونه رو زده به نام زنش و ۱۸ تا سکه هم مهر زنه کرده و بشدت هم احترام میزاره و حساب میبره و میترسه از زنه طوری که من توی بیمارستان بستری بودم بخاطر اینکه گفتم زنت نفهمه جرات نکرد بدون اون بیاد عیادت من...

از اینکه اون خونه رو به نام زنه کردم من خیلی ناراحتم مادرمم خیلی گریه کرد.اینم بگم که نمیخایم شکایت کنیم که پدرم لج نکنه

...زنه از شوهر قبلیشم کلی مهریه گرفته و نازا هست

من با مادرم زندگی میکنم.حتی یک مسواک جرات ندارم بزارم خونه بابام چون خانم شده صاحب خونه.برا جابه جاکردن یک نمکدونم باید ازش اجازه بگیرم.سالی دوبار نهایتا میرم خونه پدرم و اینجوری برخورد میکنه...

پدرمم مثل سگ ازش میترسه و بهش احترام میزاره


اگه جای من بودین چکار میکردین؟

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

کاری نمیشه کرد. بچسب به زندگی خودت و مادرت 

من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنهتیرم به خطا می‌رود اما به هدر، نه                           دل خون شده وصلم و لب‌های تو سرخ استسرخ است ولی سرخ‌تر از خون جگر، نه                      با هرکه توانسته کنار آمده دنیابا اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!                      بدخلقم و بدعهد، زبان‌بازم و مغرورپشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟                      یک بار به من قرعه عاشق شدن افتادیک بار دگر، بار دگر، بار دگر… نه!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز