چون میخواد بره مسافرت چند روز دیگه قرار بود یه سری لباس فردا براش ببرم گفت اگه بیای من زودتر از توبرم دوست ندارم یک ساعت دیرتر از من بری آخه اونموقع همسرمن نیس باید یک ساعت دیرتر برم خونم چون فاصله خونه من خیلی دوره به خونه مادرم واقعا حق دارم ناراحت بشم حالا این نیس چند سری بهم گفته مستقیم خوشم نمیاد شب بمونی خونم البته شوهرم اونموقع شب کار بود پس کجا میرفتم اونم برای همیشه نبود فقط سه شب بود منم اومدم خونمون حق دارم ناراحت بشم مادرشماهم همچین رفتار هایی داره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خواهر ندارم یه برادر دارم اونم ناتنی اون خودش نمیاد یعنی از یه شهر دیگه زن گرفته اونجازندگی میکنه زنش از رفت و آمد خوشش نمیاد بخاطره همین نمیان یه دادش هم دارم کوچیکه هنوز مدرسه میره
آره کلا دوست نداره کسی بره خونش البته برا برادرزاده هاش جونشم میده شده اومدن پنج روز باشوهرشون بچه هاشون موندن چه رفتاری کرده به منم میگفت تو باید دعوتشون کنی منم گفتم مگه من رفتم شهرشون دعوتم کردن
فقط ۴۷ سالشه آنقدر هم سنش بالا نیس بحث این نیس که مثل مهمون بری من همین مدلی میرم چون دوست ندارم مزاحم کسی بشم اخلاقم هم همینجوریه اصلا خونه کسی نمیرم برای چند ساعت هم میری یجوری رفتار میکنه دلم میخواد پیش شوهرم سرم بکوبم به دیوار وقتی هم میاد خونم اینجوری رفتار میکنه وقتی خودش میاد خونم یک هفته میمونه تو یه شهر اونوقت اینجوری توقع داره
چجوریه همه میتونن هفته ای یک بار میرن خونه مادرشون من باید بعد سه ماه برم برای عید دیدنی اونم فقط تو این یک ساعت خودم بدون دعوت باز غر بشونم به نظرم باید اینجوری حساب کنم مادر ندارم تموم
این که خوبه یکبار کلید خونمون گم شده بود مجبورم شدیم شب بریم خونه مادرمون بخوابیم گفت اگه یکبار دیگه شوهرت بیاد شب اینجا بخواب به روش مستقیم میگه شب نیا خونمون بخواب من جلوش رو گرفتم میخواست بگه به کسی چیزی نمیشه گفت از این حرفا آخه خیلی زشته اونم مادرت حالا خواهرشوهرم رو میبینم حسرت میخورم بخدا ماه ۳۰ روز ۲۰روزش خونه مادرشه اونم باشوهرش الانم جمع کردن براخودشون صاحب خونه زندگی دوتا خونه یه زمین ماشین و مغازه شدن فقط اینایی که من میدونم تازه مادرش یک بار رفته خونش اونم شب عروسیش نمیره کسی هم نمیزاره بره توتون چند روزی که خونش هست