منم ۹سالم که بود نصف شب رفتم اتاق مامانمینا خوابیدم. بعد فک کردن من خوابم شروع کردن عملیات رو. صداش میومد. من عرق کرده بودم تپش قلب گرفته بودم از اون صداها
تازه سعی میکردن آروم باشن.
خیلی استرس کشیدم.
هنوزم که هنووووزه تاثیرش روم هست و اگر صدایی مشابه اون از جایی بشنوم یاد اون شب میفتم
حتی ببخشید ببخشید صدای رابطه خودمون، من رو یاد اون شب میندازه.