سلام
قبلا هم گفتم ما شرایط مالیمون یکم بد شد شوهرم گفت هیچ جا نمیریم کسی هم نیاد هیچیم نمیخریم. منم تو این شهر خانواده ام نیستن. فقط پدر و مادرشو رفتیم. اونام اومدن فقط میوه داشتیمو یکم شیرینی ساده. از پنجمم اومدم سرکار همه همکارام یا مسافرت رفتن یا دیر اومدن یا زود رفتن یا حداقل مهمونی بودن.
برام الان یکم سخت شدهناراحت شدم چرا اینجوری شد. شوهرم واقعا نداشت میدونم ولی خب کل سال و من و اون کار کردیم یه عیدم نتونستیم لااقل تا یه قدم اون طرف بریم.البته هفته بعد میریم خونه مادرم ولی حیف اینهمه تعطیلی بود نتونستیم هیچ جا بریم .