خانوما زنداداشم دختر خوبیه مام باهاش خوبیم یعنی اصلااا دخالت نمیکنیم
ما عید میریم شهرستان بعد اینجا اکثرا با مادرشوهراشونن
من خودم با مادرشوهرم زنداداشمم با مادر من
بعد زنداداشم خیلی حساسه یعنی صب تا ظهر داداشم دخترشو میبره بیرون ک زنداداشم وقت برای خودش داشته باشه مامانمم غذا میپزه
دخترشون بچه ها رو یاد گرفته کتک میزنه
بچه برادرم منو خیلی دوست داره بعد یه شب من خودم بچه ۶ماه دارم خیلییی خسته بودم یه پسر ۷ساله هم دارم اکثرا هم مسیولیتشون با منه تا شوهرم من اون شب خیلی خسته بودم بعد دختر داداشم گوشی مامانشو اورد عکس بچگیشو ب من نشون داد من گفتم خوشگلم عمه قربونت بره بعد یکی از بچه های فامیل زد زنداداشم ناراحت شد ک بچش بقیه رو کتک میزنه در سفت بست و رفت بیرون جلو مهمونامون مام چیزی نگفتیم بعد چند شب پیش جلو همون مهمونامون مبگه دخترم خیلی توجه دوست داره اون شب که عکسشو نشون عمش داد توجه میخواست بعد من چیزی نگفتم ولی تو دلم ناراحت شدم من ک انقدر بچشو دوست دارم ما ک جلو مهمونا در بست رفت چیزی نگفتیم بعد کتک زدن بچش تقصیر من شد 😐😐😐😐😐😐
من زنداداش و داداشمو خیلییی دوست دارم نمیخوام ناراحتشون کنم ولی چی بگم حس میکنم بهم بی احترامی شد این حرف ک زد یا من خیلی حساسم
یا داداشم خیلی حرفشو گوش میده مثلا میگه به داداشم اب بیار دستمال بیار فلان چیز بیار داداشمم گوش میده ولی سر سفره داداشم میگه بهش میشه نمک بیاری همینجور ب خوردن ادامه میده انگار ک ن انگار من مییگم اونا زن شوهرن حتما چیزی بینشون اینجوری رفتار میکنه ولی من دوس ندارم با منم اونجوری رفتار کنه و بی احترامی کنه بنظرتون چجوری برخورد کنم