شوهرم خداروشکر باهاشون فرق داره چون مدت زیادی شهرای دور زندگی کرده باهاشون زیاد نبوده الانم شهرامون دوساعت فاصله داره.منکه میرم اونجا یبار نشده خواهرشوهرم بگه شام یا ناهار بیایید خونمون اما خواهرشوهرم که اومده بود شهر ما مادرشوهرم زودی برداشته بود به شوهرم زنگ زده بود که خواهرتو زنگ بزن دعوت کن خونتون
چقد بده خداییش.اول فکر میکردم مثل مادر و خواهر خودمن.براشون هدیه میخریدم برای بچه های خواهرشوهرم بهترین عروسکا و عیدی رو خریدم حتی بیشتر از خواهرزاده خودم حتی رفتم ساک دستی خوشگل خریدم.اما اونا حتی عیدی نامزدی برام نیاوردن.فکر کن مادرشوهرم صد تومن با یه شلوار گذاشت تو نایلون بهم داد اولین عیدی.اشتباه خودم بود
بد مادرشوهرتو به شوهرت نگو مطمئن باش هر چی باشه اون حق رو به مادرش میده ذات مردای ایرانی همینه بعد از ازدواج تازه میفهمن چقدر مدیون پدر و مادرشون هستن و اولیتشون اوناس
تو مبارزه با خانواده شوهر محکومی به بازنده بودن
پس در نیفت و دشمن نشو
نگفتم نمیخورم.بهانه نمیارم و میخورم چون دوست ندارم یه غذای دیگه درست کنه خودم میدونم اینا رو .ولی شما بدونی طرف یکساله اسکاچ رو عوض و تمیز نکرده روی بشقاب لک غذای قبلی مونده باشه مسواکو تو اتاق خواب ببینی بجز چندش چه کلمه ای میگی.به شوهرم فقط از این گله میکنم که چرا واسه دخترش داره خرج کنه بهم میگه مثل دخترمی اونوقت عین بچه ها به من عیدی صد تومنی میده
اینکه خصوصیات بارز همه مادرشوهرهاست
گفتم شاید چیز جدید میخوای بگی
حالا باز تو میگی مادرشوهر
من مادرمم همینه
راستی داماد رو دوست نداره
اونجوری برخورد میکنه که رابطه دخترش وشوهرش شکراب نشن فقط
وگرنه ازاونم خوشش نمیاد
درخصوص راهکار
همون دوری و دوستی ایکه در پیش گرفتی عالیه
واما یه نصبحت
هرررررررگز
هرررگز
بد مادر شوهرتو پیش شوهرت نگو
عزیزم اگه تو این مدت شناختیش ، اینو بدون که به این کار میگن مکر و مکر رو نمیشه به کسی توضیح داد چون اصلا قابل درک نیست ،پس بیخودی به شوهرت نگو که بیشتر اعصاب خودت خورد میشه ، باید خودت بگیردی و سیاست رفتار باهاش رو پیدا کنی بلاخره هرکسی نقاط ضعفی داره دیگه ، بگرد و اونارو پیدا کن
دوست ندارم به اونا حق بده چون خودش دیده چیکار میکنن.واسه دخترش سلیقه داره بهترین چیزا رو می‌خره واسه منکه میخواد یچیزی بیاره سلیقش داغونه.خدا شاهده برا دخترش رفته گردنبند طلا و سنگ خوشگل خریده بعد برا من که می‌خواست برای
اولین بار بیاد خونم ست ماهیتابه تفلون آورده بود داغون از اون ارزونا تازه در و دوتا ماهیتابه رو هم برداشته بود و ناقص بود از رو کارتنش دیدم.ینی اونم زیادی دیده بود
خوب ببین اون دخترش هست زن مردم هست مجبوره که احترام کنه دخترش خوشبخت باشه سرکوفت وحرف نشنوه مثل مادر خودت که بیشتر باید هوای تو رو داشته باشه دیگه دختر زیر دست مردم هست حالا شما عروسش هستی همین که میگه مثل دخترمی یعنی دوست داره دیگه
بعدم خوب شوهرت اگرم شهرستان میرفته باز همین مادر زاییده بزرگ کرده نمیشه بگی کثیف هست رویه زندگیش حتما اینه بالاخره اختیار خونش رو داره مسواک اون رو که شما نمیتونی بزنی که چندشت بشه
بعدم آدم که پیر میشه دیگه خونه تکونی تمیز کاری کشش بدنی نداری که انجام بدی خودت رو الان با چن سال قبلت مقایسه کن آدم سی ساله هم باشی باز ذوق وانذژی بیس سالکی نداری دیگه اقلا 60سال رو داره دیگه با بدن درد ومریضی وبی حوصلگی نمیای ظرف بسابی برق بیفته اصلا دست یاری نمیکنه شاید جوانیش ذوق داشته از الان من وشما تمیزتر بوده
من خودم میگم خدایا به روز پیر شم چجور خونه تکونی کنم من خودم الان کل خونه رو جابه جا تمیز میکنم یعنی دیوار رو با کیسه میکشم در این حد خونه تکونی میکنم ولی دیگه همیشه اینجور نمی‌مونه آدم که
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
