عمم خودش مونده خونه مادرش
اصلا به روی خودش نمیاره پسرش دو روزه خونمونه
ی زنگم به ما یا پسرش نزده
انقد بی درکه که نمیگه تو روزای عید مهمون میاد یا ملت مهمون میرن چرا مزاحمشون شدم
مجبوریم هر جا میریم اونم ببریم با خودمون
مطمئنم الان با خودش میگه خوب شد شرش کم شد * شلوغه پسرش* شام و ناهار تنقلاتشم که حاضر و آمادس
خیلی بی درک و فهمه