بچه ها واحدمون به اسممونه ولی تا یک سال دیگه وام داره نمیشه فروخت؛یه روز داشت میگفت حاجی شکر خدا کن ۴ طبقه داری ؛گفتم بکیش برای ماست گفت ما و شما نداریم خخ
البته اگه الان مدافعین مادر شوهرنیان بریزن اینجا و تار و مارت کنن....آقا ما دیروز رفته بودیم پیش پدر شوهر م پسرم یکسال و نیم هست من تو آشپزخونه بودم داشتم غذا درست میکردم پسرم اومد دنبال من رفت سر یکی از کابینت ها یه مشت وسایل آورد بیرون ...اومدیم بذارم سر جاش دیدم فلاسک پر از چایی رو گذاشته تو کابینت...کلا مادر شوهر من یه مقدار زیادی ساخته هست...خیلی تعجب کردم...آقا من ناخلف اومدم یه تاپیک زدم گفتم ببینم بقیه هم متعجب میشن یا نه همچین ریختن سرما که نگو😢😢😢😢😢
مامان من بنده خدا دوبار در سال میاد خونم . یه بار عید دیدنی، یه بار تولدم ، سالگرد عروسیمونم تلفنی تبریک میگه. بخاطر اینکه تا این بنده خدا بیاد یه ماه دعوا داریم. خودش با کسی رفت وآمد نداره . میگه ماهم نداشته باشیم.