خاله مامانم آویزون مادربزرگم شده برای اینکه مسافرت ببرنش ماهم با ماشین داییم رفتیم تهران اونجا خونه داریم
من و داییم مادربزرگم و خاله مامانم این آدم به شدت فضوله همش میخاد سر از کارت در بیاره منم اصلا ازش خوشم نمیاد همش نشسته زیر نظر گرفته و پشت همه حرف درمیاره امروز رفتیم بازارچه من ی خورده ریز و کتاب خریدم میاد خریدامو میگرده ریز به ریز جز به جز همش میپرسه از کجا خریدی چند خریدی چی خریدی چیکار و طبق کارهات قضاوتت میکنه خیلی ازش بدم میاد چجوری بهش بفهمونم که این پیر سگ دست از سرم برداره