هممون تو ماشین بودیم بعد یه بنده خدایی رو مسخره کرد داداشم بقیه هم داشتن ادامشو میگرفتن من گفتم نگید ولش کنین بیخود چرا گناهش بیاد گردنمون
داداشم جلو شوهرم با لحن بدی برگشت گفت چییییه توام شدی مثل خانوم ناظم ها ما میخوایم حرف بزنیم
گفتم شما حرف میزنین منم میشنوم
برگشت گفت خب نشنو !!!
منم گفتم تو پیاده شو تو تنهاییت بگو من نشنوم
دیگه تموم شد بحث ولی خیلی دلم شکست😔
بقیش تو کامنت اول میگم
موقع خداحافظی کردنی ب داداشم با لحن شوخی و جدی گفتم با تو خدافاظی نمیکنم
مامانم سریع گفت وااای سارا داداش داداش
یعنی با اون خدافظی نکردی
گفتم ناراحتم ازش خداحافظی نمیکنم
مامانم برگشت گفت بی تربیت نشووو
منم گفتم باشه و اومدم
خیلی دلم شکست جلو شوهرم من بزرگترم اون با بی ادبی و لحن بد حرف زد
مامانم به جا اینکه بهش بگو چرا اینجوری حرف زدی یا حداقل بی طرف باشه سریع واسه من گارد گرفت 😒😒
مسله مهمی نیست
ولش کن
جلو شوهرت خانوادتو بد نکن بدشونو نگو حتی اگه رفتار داداشت درست نبود نباید ادامه دار میکردی بحثو
بعدا یجایی بهش یاداوری میکردی
با سیاست بحث ها رو عوض کن نه مستقیم .. مشکل اینه که تو هنوز نفهمیدی تو زندگی باهمه باید سیاست داشته باشی ..
مامانم کلا همیشه همین بوده از قدیم حتی وقتی مجرد بودیم همیشه طرف داداشمو میگرفت
حالا خوبه خودش زخم خورده این موضوع از طرف مادرشه ولی خودشم تکرار میکنه همون کارو
خب می بینی انقد نفهمه کلا باهاش حرف نزن .. مجبوری ؟؟!!! با گوشی ات ور برو یا هد فونت رو بذار آهنگ گوش کن ..
