امشب مهمونی خونه جاریم بودیم من کلا توی طرف فامیلای خودمون طبق چیزایی که اونا میگن به خوش سلیقگی میشناسنم مثلاً همیشه به مامانم میگن با من بره خرید تا چیزای خوب بخره
بعد یه دست لباس داده بودم خیاط که برام بدوزه مثل همیشه عالی شده بود
بعد مادرشوهرم اومده بود جلو جاریم میگفت چه عجب تو به لباس خوبی کردی تنت منم چون جاری زل زده بود بهمون جواب ندادم و عبور کردم ولی ناراحت شدم چون از همشون بهتر میپوشم