امروز با دخترم و شوهرم رفته بودیم خرید رفتیم داخل یه پاساژ که دیدم یه خانومی تند وارد پاساژ شد و سمت یک مغازه در لاین روبروی ما رفت من و شوهرم رفتیم سمت مغازه لباس بچه گانه من وارد مغازه شدم و دیدم شوهرم نیومد حس ششمم خیلی قویه یه کم نگاه کردم اومدم بیرون دیدم شوهرم رفته همون سمت که تا دید من اومدم برگشت زنه هم چرخید از کنار من رد شد رفت آخر پاساژ من از پاساژ خارج شدم شوهرمم اومد ولی هنگام خروج چند بار پشت سرش نگاه کرد رسیدیم خونه بهش گفتم فکر نکن نفهمیدم به نظرتون چیکار کنم از چشمم افتاده
منم زیاد میبینم مردا با زنشون اومدن بیرون بعد به ماها نگاه میکنن و واقعا دوس دارم پارشون کنم من خودم مجردم ولی این کار واقعا باعث میشه از طرف حالم بهم بخوره
منشوهر ندارماما تجربم میگه یکی دوبار ۱۰ بار حالا هرچندبار بهش گفتی و متوجه نشد دیگه به روش نیار هرجا شاخکات تیز شد.بمونه تو کفکه چی شد.این حساس بود چرا دیگه حساس نیس.