۳۱سالشه
۲ساله عقدیم
تو یکی از تاپیکام کامل گفته بودم چی شده بود ولی گفتم یه وقت یکی میشناسه به نی نی یار گفتم حذفش کرد
چند وقت پیش سره یه موضوعی مجبور شدم به مادر و پدر شوهرم پیام بدم چون خطمو عوض کرده بودم شمارمو نداشتن نمیشناختن
آخرش که فهمیدن منم بعد از یه هفته مادرشوهرم زنگ زد انقد فوحش میداد که خدا میدونه فقط بعد بهم میگفت میرم دعا میگیرم یه کاری میکنم که روت زن بگیره منم گفتم هر کاری از دستت برمیاد بکن
آخرشم رفته بود به شوهرم گفته بود زنت بی دلیل بهم گفته جر خوردی شوهرمم شهر دیگه سره کار بود نمیدونست چه خبره
روانی نگفته بود به من فوحش داده فک کرده بود اینجوری بگه شوهرم میاد جدا میشه البته اولین بارش هم نبود اینجوری میکرد