همه شهر غرق زیبایی
شور و عشق
اتفاقا بوی عیدم خیلی میومد
همگیم تو خیابون بودین کلکا مشغول خرید
فقط دستفروش هایی که بساط شون جنس کم داشت رو دیدم دلم تا الان گرفته
میدونم وضع سخته
امروز رفتم ارایشگاه یسر ولی خیلی بغض داشتم همش میترسیدم زیر دست ارایشگر گریم بگیره...
اینجا یسری ها مثل من واسه معمولی بودن و معمولی رفتار کردن و حال معمولی داشتن دارن سخت جون میکنن
بیاین به هم سخت ترش نکنیم
راستی تو خیابون یکم خرید کردم دستم بود و از بابتش خوشحال بودم....یهو به خودم اومدم گفتم دل مرده ی گلمنگلی و کوچولو داری کجا میبری این بارو بندیلو با خودت انبار کنی؟خونت؟همونجایی که دلت خوش نیست....بازم شکر زندگیه دیگه....هی
تو خیابون دیدمتون دوتا دوتا دست همو گرفته بودین هرکی یکی دوتیکه جنس خریده بود
بعضیا واسه خونشون شکلات و شیرینی عید
الهی دل همه دل شما و دل من و ما هم خوش باشه
یکی با پول دلش خوش میشه
یکی با زندگی اروم و رو به راه
یکی با عشقش
ولی بیاین دعاکنیم هممون دیگه غصه و درد و رنج نکشیم
صبرمون کمه خداجون دلمونم از برگ گل نازک تر💔😞