آها آخه من مامانم مریضه یکم غذا فقط برا داداش مجردم میپزه چون خیلی کار میکنه خسته اس
زن اون یکی داداشم شاید ده ساله کارا مامانشو انجام میده خسته میشه برا خودش وقت نداره میاد غذا داداش مجردم منو میخوره میره پسند درد نکنه نمیگه ظرفش نمیشوزه کمک نمیکنه دو قورت و نیمش باقیه همش داره شکایت مامانم میکنه
مامانم نمیتونه با این حال روزه هاشو میگیره افطار فقط برا داداشم میپزه باز میاد میخوره میره به خدا خیلی زورم میگیره
اگه چیزی بهش بگیم سریع میگه طلاق ماهم طلاقی نداریم میترسیم از ابرو