۷ سالشه
باباش اذیتش میکنه
ایراد ازش میگسره و غر میزنه و تحقیرش میکنه
دست درازی هم میکنه . فکشو فشار میده . به شونه هاش میزنه
ولی باباشه دیگه
امروز بهش گفتم اگر خونمونو جدا کنیم دلت واسه بابات تنگ نمیشه میخوای هر روز بیاد ؟
گفت نه اذیتم میکنه
ولی اشکش ریخت
نمیدونم این اشکش چی بود
بخاطر اینکه از دست باباش ناراحت بود اشک ریخت
یا اینکه باباشو دوست داشت و خلاف احساسش و با منطق حرف زد اشکش اومد