مادرشوهر و خواهر شوهرم پنج شش بار برای شام میان اما دریغ از یه دعوت که ما بریم
الان شوهرم صب میگفت زنگ بزن مادر شوهرم دوست دارن بیان برای افطار منم زنگ نزدم قهر کرده.
مادرشوهرم پنج شنبه افطار خونمون بودن هی میگفت خواهر شوهرمم باید باشه نیست و ....منم رفتم تو اتاق به شوهرم گفتم من به دامادتون نمیگم بیاد مگه من دل ندارم من مهمونی برم فقط من دعوت کنم منم دل دارم دوس دارم خوش بگذرونم.
الان قهره هفته پیشم قهر بود تا یک هفته مثل بچه ها چی بهش بگم ؟
تازه گفتم خرید کن نکنه فردا بیان بازم بدل گرفته بدرک.