2777
2789

دیگه ازهیچکی ناراحت نمیشم هرحرفیوبه دل نمیگیرم حرفای بقیه روم تاثیری نداره

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

راستش قبلا یه کم حسود بودم ولی الان نه اصلا ب خوشبخت‌ترین فرد دنیا هم هیچ وقت خس حسادت ندارم. خودم خیلی از این حس بدم می اومد رو خودم کار کردم البته سنم که بالاتر رفت هم بی تاثیر نیست

راستش قبلا یه کم حسود بودم ولی الان نه اصلا ب خوشبخت‌ترین فرد دنیا هم هیچ وقت خس حسادت ندارم. خودم خ ...

خیلی خوبه حسادت آرامش رو از آدم میگیره و نمیزاره زندگی کنه آدم

چیزی ک ذاتی تو ادم باشه هنر نیس واقعا 

من بشدت عجول بودم و عصبی 

الان خونسردم و اروم 😉و اینو مدیون مطالعه کتابهای زیادی ام 

احساساتی بودم شدید  الان کنترل احساس و منطقم دست خودمه 

و دیگ از روی فقط احساس یا فقط منطق عمل نمیکنم 

وابسته بودم شدید،الان کاملا مستقل و بدون هیچ وابستگی ام 

چیزی ک ذاتی تو ادم باشه هنر نیس واقعا من بشدت عجول بودم و عصبی الان خونسردم و اروم 😉و اینو مدیون مط ...

چقدر خوبه واقعا

اون پوسته که ضعیف تر هست و مناسب این زندگی نیست بزاریم کنار و یه تغییر ارزشمند کنیم و مدیون خودمون نباشیم بخاطر ضعف هایی که بهش رسیدگی نکردیم

چطوری موفق شدی میشه لطفا بگیقبلا زودرنج بودی؟

قبلا خییییییلی زودرنج بود یکی میگفت بالاچشمت آبروعه گریه میکردم ولی دیدم فایده ای نداره اینجوری اعصاب خودم خراب میشه اگه هی برای هرچی ناراحت بشم ومدام توی ذهنم درمورداون موضوع فک کنم،برای همین تصمیم گرفت حرف هبچکیوبه خودم نگیرم وحرفای بقیه روکلا جدی نمیگیرم واهمیت نمیدم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز