بیدار شدم برم بابامم بیدار کنم واسه سحری
دیدمش یه لحظه ؛ من پذیرایی خواب بودم بیدار شدم از کنار اتاق خواب رد شدنی دیدم اگه قبلتان بود میگفتم توهمه و الکیه ولی دیروزش بعداز ظهر که ساعت جفت ۵:۵ دیدم (( یکی از تعبیراش و معنی هاش اینه : دشمنان شما دارند برای شما نقشه میکشند ؛ دوباره یا پیش جادوگر بودن یا تلفنی سفارش دادن { من با خودم فکر میکردم اینا دائم الحضورن پیش جادوگر و جادوگرم هزینه میخواد شاید خودشون یاد گرفتن که دائم جادو میزنن که فهمیدم نه خودشون با جادوگر ملاقات میکنن که اینو خودم فهمیدم }
قبلش دیشب میخواستم برای حاجت غیر مربوطه و یه حاجت دیگه دعای علوی مصری بخونم ( هفته ی قبل غسل " هر غسلی " بعدش نماز شب بعدش دعای علوی مصری خوندم ؛؛؛ این هفته به جای نماز شب ۲ رکعت نماز حاجت خوندم هدیه به حضرت ابوالفضل بعد نشسته دعای علوی مصری خوندم ؛ هر از گاهی میرفتم تو حالت خواب و بیدار و کنارم صداهایی میشنیدم " ولی نمیدونستم ممکنه چیزای ماورایی باشن " همچنان میخوندم و آخراش روبروم تو خواب و بیدار صدای گریه ی یه پسر زیبا و جوان شنیدم انگار عزیز از دست داده باشه ؛ چشام خواب برد و گوشیم از دستم افتاد خوابم برد حس کردم دستم سبک شده چسامو باز کردم دبدم گوشیم افتاده از دیتم ولی چون حافظم فویه میدونستم کجا موندم دوباره از همونجا شروع کردم خوندم و تموم شد چند دقیقه بعد با آلارم گوشیم بلند سدم واسه سحری که اون پسر بچه رو دیدم
هفته ی قبلم خونده بودم ولی چیزایی حس نکردم با اینکه نماز شبم خوندم قبلش
امشب که اونطور شد و دیروزشم ساعت جفت ۵ و ۵ دقیقه دیدم ، فهمیدم دیروز جادوی جدید زدن
و با اینکه دعای علوی مصری برای یه حاجت دیگه ام بود و ربطی به ( اونا و باطل سحر اینا ) نداشت یه خورده مزاحمت ایجاد شد و بعد رفع شد