از فکر و خیال گرونی . آینده نامعلوم. اینکه جوونیمون رفت💔
فکر کنم نود درصدمون همینیم
فتوکل علی الله
چقد همدردیم
تایپک اخر منم همین بود...
منم فکرم خیلی درگیره
امشب مهمونی بودیم
خونه دوستان
بعد من داشتم با شوهر طرف حرف می زدم
اسم آقاهه حسین هست
گفتم ببین حسین جان و مابقی حرفم
بعد خانمش تو آشپزخونه گفت حسین جان اسم رمزتونه؟
منظوری داشت؟
خیلی فکرم درگیره
دقیقا💔
من و همسرم تازه ۵ ماهه عروسی کردیم اصلا جوونیمون رفت دلخوشیمون رفت جوری شده ک میگیم خوش بحال یکی دوماه پیش 💔
واقعا چی میخواد بشه چی قراره بشه اگه واقعا همینجوری ادامه پیدا بکنه سال دیگه اونموقع چی ب روزمون اومده😥
اکثرن همینن
از فکر و خیال مال دنیا از دیروز ساعت۵ونسم صبح بیدارم همششش سرکار بودم تا شب نشستم شام خوردم رفتم مهمونی ساعت ۱نصفه شب دراز کشیدم هنوزم هیال نمیزاره بخوابم!از درد کمر خوابم نمیبره
دقیقا جوری شده ک من میگم خدا چرا باهامون چپ افتاده شوهرم میگه ناشکری نکن میگم بابا چرا من هرچی میگم برعکس میشه چرا آخه
دوتا قرعه کشی خونگی داریم این دوسه ماه خیلی خیلی بهش احتیاج پیدا کردیم زجه میزنم ک التماس میکنم نذر میکنم این ماه دربیاد اما انگار ن انگار چی بگه آدم 😥
ای بابا بگیر بخاب با فکر چیزی درس نمیشه آخه خودتو اذیت نکن
منم تازه ازدواج کردم. همه روزام با استرس و نگرانی میگذره
قدیما زوج های نو به فکر تهیه خونه و پس انداز بودن الان باید نگران این باشیم عید داره میاد با این گرونیا چه کنیم. یک دلخوشی نذاشتن واسمون نه بوی عید نه شادی از اومدن بهار هیچی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
