من و همسرم همزمان با چندتا دخترعموهام و پسرعمو هام و پسرخالم عقد کردیم نهایت چندماه فاصله بود بخاطره اینکه واسه خواهرشوهرم خونه بخرن و جاهاز کنن (چون خواهرشوهرم پدر نداره شوهر من و برادراش براش خونه و جهازکردن)،من ۵سال عقدموندم کلی طعنه اطرافیان رو خوردم چون اینا همه زودتر از من عروسی کردن حالا همشون بچه دارن حتی بچه سومی و دومی رو هم دارن،اما من هنوز بچه دار نشدم ۸ساله گذشته ۷سالشو خودمون نمیخواستیم بخاطره ژنتیک میترسیدیم چون فامیلیم اما الان نزدیک۱ساله میخوایم و نمیشه،امروز تو جمع فهمیدیم عروس عموم دومیش هم به دنیا اومد کل فامیل نگاهشون به من بود البته من نذاشتم کسی متوجه بشه گفتم بخاطره ژنتیک میترسیم بیاریم اما از درون خیلی شکستم براش از ته قلبم خوشحالم خدا براش نگه داره اما نمیدونم چرا خدا واسه ما نمیخواد