میدونم اینه نه ساله زندگی دارم میکنم با همین تفکراته
خیلی خاله زنکه و مزخرفه
داداشم عقده از اولش سنگ مینداخت و منم منم میکرد دم عقد میگفت از من فلان خواستین بیسار خواستیم براش باید بکنین
در صورتی ک خودش کارمند بود و داداشم کارگر
هرچی داشت خودش میکرد و داداشم همچی بابام در حد توانش براش میکنه
عقد داداشم نیومد گفت برای همه چیزشون باید با من مشورت میکردن و این حرفا ب مامانمم گفت بخاطر ابنکه بابام هست من نمیام حضور اون مهمتره و فلان
مامانم باهاش سرسنگین شد ک نیومده چون بهونه ش الکی بود
حالا اون بابا مامانم قهر کرده ک چرا سرسنگینه یعنی دسته پیشو گرفته پس نیوفته
درمل آدم مزخرفیه