انقدر که رو حجاب حساسه و رو منو بچه هام برش داره و شوهرمو برعلیهمون میکنه که زور کنه چادر بزنیم
ایندفعه خواهرمو دیده تو مهمونی که حجابش بدون روسری بوده (خواهرم هم قبلن حجاب داشت اما بعد ازدواج تغییر کرد ماهم بهش چیزی نگفتیم سلیقه خودشو و شوهرشه) مادرشوهرمم پاشد تندی رفت خونه تو مهمونی هم میدونستم با توجه به شناختی که ازش دارم اینجور اخلاقا رو داره اذیت میشه
مادرشوهرم اومده فرادش بهم میگه چرا میزاری خواهرت اینجور بشه چرا بهش نمیگی
منم با اخم و قاطع جواب دادم من تو زندگیشون دخالت نمیکنم
مادرشوهرم دیگه ساکت شد فکر کنم ناراحت شد
به درک انقدر رو زندگی ما اذیت کرد رو این مسائل اونوقت انتظار داره حتی خانوادمو به میلش کنم یکوقت به خانم بر نخوره
و مطمنم شوهرمو بر علیهم پر خواهد کرد .با خانواده خودشون که از سر همین مسایل قطع رابطه کرد