بچه ها من ماه ها پیش، (۲۲ مرداد همین امسال) با یه تپسی داشتم برمیگشتم خونه.
این آقا از اولش خیلی سوال میپرسید و در وجهه ی آدم خوب و مهربون از خودش و مشکلاتش و زن و بچه هاش گفت.
در نهایت از من پرسید بچه چندمم و وسطای صحبت گفت اگه میتونست منو برای پسرشون میگرفتن😑
من تمام مدت سفر ماسک داشتم. اون روز مریض بودم فکر میکنم. چند بار گفت حالا مریضی؟ چرا ماسکت رو در نمیاری و فلان؟ ولی من همچنان درش نیاوردیم.
آخراش که نزدیک خونه شده بودیم، به من از حروف ابجد گفتن من اونموقع نمیدونستم اینا یعنی چی اصلا.
گفت با اسم خودت و مادرت میتونم چند تا ویژگی هات رو بگم منم گفتم. گفت مثلا کار هارو عقب میندازی و اینا.
تهش که میخواستم پیاده بشم، گفت کاش حالا ماسکت رو در میاوردی. منم اومدم پایین و وارد خونه شدم.
حالا الان تازه یه ماهه فهمیدم اسم مادر و خودت رو برای طلسم و سر کتاب و فا**ل میگیرن.
میگم ممکنه الان طلسمی چیزی بخونه برای من؟ نکنه خونده؟ یه اتفاقی چیزی بیوفته. خیلی ترسیدم نکنه یه چیزی بشه. اطلاعاتی داره کسی؟؟