نه نتونس به جایی برسونتمون ن درست و حسابی خرج زندگی رو میده از همه مردم کمتر و ساده تر میخوریم از همه بیشتر ازش منت میشنویم ک دارم شکم کثیفتونو پر میکنم جای پدر انگار ک یه سگ بستیم گوشه خونه دائم درحال فحش دادن و کفر گفتن راضی نمیشیم از خواب بیدار بشه یا از بیرون بیاد خونه همیشه خدا از عالم و ادم طلب کاره بیرون با مردم خیبلی خوبه ولی تو خونه انگار ارث پدریش رو جای عموم ما کشیدیم بالا انگار مادرم این پنج تا بچه رو از خونه باباش اورده یا ناتنی هستیم گفته لطف میکنم نگهشون میدارم همیشه به مامانم سرکوفت میزنه ن درست حسابی بهش میرسه ن خرجی میاره ولی همیشه خدا ازش طلب داره کاش عمر اینجور پدرا طولانی نباشه دلم برای خودمون نمیسوزه بالاخره ما ازدواج میکنیم میریم از این خونه از این نون با متنش راحت میشیم بیچاره مادرم ک سی سال تحملش میکنه و از این به بعد چجوری تحمل کنه چون هر چقد ک سنش بالا تر میره غیر قابل تحمل تر میشه انقد ک بهمون نمیرسه همیشه خدا بدنمون ضعیف الان ماه رمضونه دریغ از وسیله ک بگه بخرم ببرم خونه روزه میگیرن بخورن کارم میکنه خوبم پول دررمیاره ولی پولشو ته جیبش میخوره پول ک تموم شد میاد میگه انقد از صاحبکارم پول گرفته بودم تموم شد ولی میبنی غذات تهش یا ماکارونی یا تخم مرغ نمیدونم حکمتش چیه ک خدا به اینجور ادما بچه میده اینجور ادما نباید اصلا زندگی داشته باشن باید اواره کوچه خیابونا باشن
منم پدر نداشتم همیشه پشتم خالی بود حق داری الان هم گیر یه جلاد افتادم کسی نیست نجاتم بده
من بابا داشتم ولی هیچ وقت نفهمیدم بابا چیه...
متاسفم . اگه میتونید خودتون کار کنید
خدا برای همتون بسازه. نمیشه قضاوت کرد. فقط میشه در حق هم دعا کرد. خدا اخلاق خوب به پدرت و آرامش خیر و برکت به زندگی همتون بده
خدا خودش کمکتون کنه
اگه میتونید خودتون مستقل بشید
اااااای گفتی 😑😑😑😑😑😑😑 همیشه منت برای چیزی که فراهم نشده میذارن ... اون روز میگه همین مبلی که روش نشسی رو من خریدم...برای داداشم یک مغازه داشته که فعلا توش کار میکنه هی منت می‌ذاره که من اونو باید اجاره. میدادم من اینقدر. قسط دادم .. حالا اون هیچی برای من هییییچ کاری نکرده من خودم درس خوندم شاغل شدن میگه که تو رو من به اینجا رسوندم.... الآنم جرات نمیکنم تو خونه چیزی بخورم حس میکنم راضی نیست هیچ وقت
همیشه میگم چه حکمتی ک خدا به اینجور ادما بچه میده اینجور ادما باید نسلشون منقرض میشد وقتی خونه نیس خیلیی ارامش داریم زنگ خونه رو ک میزنه هممون میگیم باز این اومد
صب از بیدار میشه بره سرکار شروع میکنه به عالم و ادم فحش دادن و کفرگفتن بخدا راضی نمیشیم صب بشه خدا خودش کمکمون کنه
منم فحش و ناسزا میگم بعدش عذاب وجدا میگیرم تو دلم میگم کاش اینجوری نمیکردم دیگه حرفی نمیزنم بهش اخری بار بود فحش دادم ولی باز میبینی میره رو اعصاب هی نق میزنه و فحش میده اخرش باز داد و هوار میکنم سرش ناسزا میگم بهش
مثل خر تو گل موندیم
