الان خواب دیدم مادرم با شوهرم معذرت میخوام عاشق همدیگه شدن و باهم توی رابطه هستن.
مادرم گفت تمام این مدت شوهرت اسکلت کرده و هرچی بهت گفته به منم گفته شوهرمم خندید و رفت منم به قصد کشت مادرمو با کمر بند کتک زدم تمام وسایلو بهش پرتاب کردم حمله کردم پوستشو با دندون کندم خیلی صحنه بدی بود.. روانی شده بودم گوشیشو گرفتم تمام حرفای عاشقانه شوهرم که به من گفته بود به مادرمم گفته بود از همشون عکس گرفتم و بعد تصمیم گرفتم مادرمو خودمو بکشم. یه غروب بارونی و توفانی بود رفتیم بیرون و من فقط مادرمو میزدم و اون قهقه میزد که خیلی احمقی فلانی رو باور کردی اخرش توی یه اتوبان هلش دادم و تریلی هجده چرخ لهش کرد
دستو پام بی حس شده خیلی کابوس بدی بود وحشت کردم توروخدا کسی میدونه نشانه چیه اصلا تعبیر داره؟
اعصابم بهم ریخت تصورشم وحشتناکه