بله عزیزم چون ژنتیکی
تمام اهالی روستای شوهر من حسودی و تو رو خوب و پشت سر بد میگن و جادو جمبل میکنن
من وقتی با این قوم الظالمین وصلت کردم از قبل جاری داشتم ک فامیل بود آنقدر حسادت میکرد ک نگو حتی پیش شوهرم مینشستم حالش بد میشد دوران عقد زهرمارمون کرد شب عروسیم گوشیمو دزدیدن تو حاملگی با ما قطع رابطه کردن و موقع زایمان پدرمو تا جایی درآوردن ک شیرم خشک شد آنقدر از رو حسادت خودخوری میکنن ک نگو ولی من متمرکز بودم رو زندگیم و از ی جایی واگذارشده کردم ب خدا
جاریم برای خراب کردن من و اینکه ب همه بگه من بدم ک کارم میکنن با همسایه پدرم دوست شد و رفت و آمد میکرد تا حرف بکشه منم ی بار با مادرشوهر حسوده فضول و دست کج و دو رو م تنها بودم ی شیطنت کردم باهاش قطع رابطه کرد الکی گفتم فلانی رفته ب مادرم گفته بیچاره دخترتون رو با اون همه خانمی و خواستگار ب کی دادین مامانم گفته چطور گفته با عروس من دوست شده همش ازش حرف میکشه عروسم همش از دختر شما از من میپرسه ی بار گفتم چرا گفت آخه جاریش... منم ب عروسم گفتم آنقدر خانمه حیف اون دختر جاریش حسوده... چون میدونستم مادرشوهرم بهش میگه ب دروغ گفتم از فرداش با اون قطع رابطه کرد 😂 بعدم ک خدا بعد 10 سال بهش بچه داد عوض بچه بزرگ کردم افتاد به شو راه انداختن و جای مادری کردن فقط سخره بازی درمیآورد و خودشو لوس میکرد ک یهو درد بژ درمون گرفت و بچه تا 7 سالگی خونه عالم و آدم بزرگ شد مادر بود و نبود همش بیمارستان بعد همه جا نشست گفت همسایه بچمو نگه داشت ولی جاریم نه خدا میدونه چقدر گفتم بدین ندادن شوهرم هم دوست نداشت ... مادر و خواهر و برادرشم حسوده بودن مثل خودش زبونشو ن اصلا زهره و جوری جانماز آب میکشن نگم. چندین بار رفتم عیادتش چه خونه چه بیمارستان فقط همه جا منو خراب میکرد میگفت نمیان دیدنم ی بار پا تلفن بهم گفت تو خونه فوت کردم زندگیت خراب شه منم دیگه لجم گرفت گفتم اون انرژی ک برای نابودی من میزاشتی خرج زندگیت میکردی الان این اوضاع نبود تا الانم دلم واقعا برات میسوخت ولی از ته دلم به خدا واگذارت میکنم حیف اون شوهر و بچه ک گیر تو افتادن ... خلاصه چندوقت بعد مرد
از مردنش واقعا ناراحت شدم و دلم برای بچش میسوزه ولی باور کنید بخدا قسم لطف. و محبت زیاد آدمها رو وقیح میکنه
مادر و پدر همسرم واقعا آدمهای بدین بین بچه ها و عروسهاشون هم فرق میزاشتن هم اختلاف مینداختن تا جای خودشون خوب باسه
از حسود فرار کنید فقط فرار
من هر پنجشنبه براش یس میخونم ولی همش با خودم میگم من هرگز بهش بی احترامی نکردم خیلیم بهش احترام میخاستم چرا با من این بود ولی الان میفهمم ذات آدمها رو نمیشه عوض کرد حتی میتونه موروثی باشه
ببخشید طولانی شد .
خدا همه رو به راه راست هدایت کنه و دل آدمها همیشه سفید مهربون و بی کینه باشه