امروز آسمون صاف و آفتابیه و هوای بهاری داره میاد ، اما هوای دلم شبیه اولین روزای زمستون خوزستانه ، حال و هوای آهنگ winter ahead رو داره ، حس میکنم توی جنگل خلوت دلم راه میرم روی برگای پاییزی و باد هر لحظه شدید تر میشه و آسمون هر لحظه تیره تر میشه از ابرای سیاه ، ولی اگه بارون بباره من چتر ندارم🥲 اگه برف بباره چی؟ اگه اون جنگل از خونوادم دور باشه اونوقت من حتی یه کلبه کوچیک هم ندارم🍂
نمیتونم اینقدر ضعیف و تنها باشم نه؟
من باید قوی باشم...
.
.
.
ذهنم خیلی شلوغه ، هزاران دلیل دارم واسه ادامه درس خوندن برا کنکور ، اما تا شروع میکنم انگار پاهام به زمین قفل میشه و نمیتونم حرکت کنم ، نمیدونم چرا اینجوری میشم واقعا نمیدونم چطور ذهنمو کنترل کنم ؛ اما یه چیزو خوب میدونم، اینکه نمیتونم دوباره ببازم ، نمیتونم دوباره مثل پارسال تلاش نکنم ، نمیتونم بزارم دیگران فکر کنن یه آدم بی مصرف بی عرضم ، نمیتونم مگه نه؟
تا الان نهایتش روزی سه چهار ساعت درس خوندم ، اصلا کافی نیست مگه نه؟ تا کنکور اردیبهشت ۵۰ روز زمان دارم ، میخوام این پنجاه روز صد خودمو بزارم ، میخوام ببینم با ۵۰ روز تلاش کردن چقدر میتونم به رویاهام نزدیک تر بشم...
خدای مهربونم ، لطفا کمکم کن آخرش تو حسرت و پشیمونی نمونم...