دوست پسرم چند روزی بود مسافرت بو دیشب اومد من هی اسرار کردم بیا ببینمت دلم تنگ شده اومد پیشم سوغاتی هاشو داد شاید بگم نیم ساعتم پیشم نبود بعد گوشیش زنگ خورد نفهمیدم کی بود ولی گفت مامانمه برامون مهمون اومده میگه زود بیا خونه ساعت ۹ شب کسی میره خونه کسی؟بعد ک رفت من یکساعت بعدش شروع کردم بهش زنگ زدن هرچی زنگ‌زدم جواب نمی‌داد بلند شدم رفتم دم خونشون دیدم ماشینشم نیست بنظرتون ب روش بیارم بگم کجا بوده یا نه میترسم بگم بهشم گردن نگیره الکی فقط بدتر دعوامون شه چون همیشه داستان داریم بخاطر کارایی ک قبلا کرده به من میگه تو مریضی دیونه ای الان نمیدونم چیکار کنم از یطرف میگم ولش کن خودتو بزن به اون راه از یطرفم حرصیم نمیتونم شما بودید چیکار میکردید
خوبه باز دوست پسرته تعهدی نداره
کلا از دوست پسر انتظار تعهد نمیشه داشت
مگه رسمی پا پیش بگذاره
فقط می‌دونم نباید انقد پیگیر باشی هرچی پیگیر تر باشی اون بیشتر میره تو فاز توام مثل خودش رفتار کن یه بار زنگ میزنی جواب نمی‌ده دیگه اصلا زنگ نزن بزار اون بیاد سمتت
ببین شما دوست میشین همدیگه رو بشناسین
وقتی دیگه اوکی هستین با هم درستش اینه که خانواده ها در جریان قرار بگیرند
لازم نیست حالا حتما عقد کرد
یه مدت زیر نظر خانواده در ارتباط باشین
والا دوس پسرای شما از شوهر هم شوهرترن بی تعهد رابطه جن.سی وقتی دارین دیگه آدم نمیدونه چی بگه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
