به این سمی 😧😧
مال من یکی بود همون جلسه اول که رفتیم حرف بزنیم گفت داراییتو و طلاهاتو بفروش خونه بخریم
گفتم بیه👍
سم خالص بوده بزرگوار
سمترین یه پسره بود ردش کرده بود اصلا ندیده ردش کردم اومده بود پی وی یه متن های عاشقانه ای میفرستاد حالت تهوع میگرفتم گیرداده بود بیام سره کارت از دور فقط،نگات کنم یا بزار زنگ بزن قربون صدقه ات برم منم زدم بلاکش کردم با یه آیدی دیگه میومد بلاک میکردم
خیلی حس بدی بهم میداد
روز خواستگاری لم داده بود یه وری و با تمام قوا میوه خورد.فکنم اومده بود میوه بخوره فقط
ی خواستگار داشتم خم شد از در وارد بشه البته هیکل هم بود
فک کنم ۱۹۸ بود چهار شونه
من ۱۵۸ م ۵۰ کیلو وزن
هنوز می خندم به اون
آخه جاسوییچی می خواستی اومدی خواستگاری من
منم یکی داشتم میگفت بجز خونه مادرت حق نداری جایه دیگه تنها بری😑😐
یکیم بود ازینا که دروهمسایه معرفی میکنن بعد یهو مادر و خواهر پسره اومدن داخل خونه منو خواهرمم بودیم فقط من رفتم تو اتاق خواهرم بهشون گفته بود که خواهرم نیستش تا شبم نمیاد بعد من این حرفشو نشنیدم اصن باخودم گفتم برم یچی بگم برن زودتر هیچیی دیگه خواهرم منو دید یهو پخ خندید 😂😂گفت عه تو ازکجا اومدی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
