مامانم كه راضي به ازدواج نيست كلا تو تاپيك قبل توضيح دادم
اولش نميومد بزور برديمش اونم چجوري حتي يه كرم به صورتش نزد و يه لباس معمولي پوشيد
خلاصه رفتيم خونه دختره يه سلام خشك كرد به خانواده دختره اصلا احوال پرسي نكرد حتي يه لبخندم نزد بعد كه وارد شديم دختره دستشو اورد جلو كه دست بده با خنده گفت سلام مامان جونن مامانم خودشو زد يه راه ديگع دست نداد از كنارش رد شد حتي يه سلامم نكرد بهش
حالا اين به كنار دختره يه لباس ساتن سفيد پوشيده بود انگار داده بود دوخته بودن يه لباس سفيد ساتن حالت ابا طور بود استان بلند بود يكم از زانوش پايين تر بود پاهاش لخت بود هيچي نپوشيده بود با كفشايه پاشنه بلند سفيد پاشنه هاش خيلي خيلي بلند بود اصلا كفشش استاندارد نبود و موهاشم مشكيه بلنده فرق باز كرده بود
تا دختره چايي اورد مامانم گفت اين چه لباسيه پوشيدي ايران اومديم خواستگاري شو ماهواره نيست كه اينو نگفت دختره چشاش پر اشك شد من زدم به خنده كه مثلا شوخي ميكنه مامانم داداشم گفت انتخاب منه لباس 😐😐 مامانمم گفت اععع مباركت باشه پس
يعني جو سنگين سنگين بود
مامان دختره گفت خانم فلاني ما با فرهنگ شما متاسفانه هنوز اشنايي نداريم مهمان ما هستيد اگه لباس پوشيدمون ناراحتتون كرده قصدمون بي احترامي نبوده
مامانم دوباره هيچي نگفت ساكت ساكت قرمزم شده بود
بحث مهريه شد داداشم و دختره گفتن كه ما صحبت كرديم كه يه سكه مهريه +خونه الهيه به نام نازنين بشه
مامانم بلند شد خب ما بريم فكر كنم شما از قبل برنامه هاتونو چيديد ديگه نيازي به ما نيست خدافظ 😐 خانواده دختره هم هيچي نگفتن فقط نگاه كردن دختره هم پاشد رفت تو اتاق در و بست
داداشم حالا هي عذر خواهي ميكنه ازشون
😐منم دنبال مامانم كه برش گردونم
داداشم و بابام موندن نيم ساعت بعد زدن بيرون
واي نميدونيد چه قدر بد شد ابرومون رفت هر چه قدر پدر مادر دختره سعي داشتن شخصيت خودشونو حفظ كننن نميشد بيچاره ها خيلي ناراحت شدن
حالا معلوم نيست چي ميشه
داداشم ديشب زنگ زد به من كه به مامان بگو بعد ماه رمضان عقد ميكنيم خواستيد بيايد😐
بدترين مراسم بود