بچهها واقعا دست خدم نیست خیلی دوسدارم این اخلاقمو ترک کنم ولی نمیشه ما ده ساله ازدواج کردیم با اینکه شغل شوهرم خوبه یه ماشین و خونه کوچیک داریم تمام از لحاظ ظاهری خوشگلم
امااااا زنداداشم چشم دیدنشو ندارمم همش 18سالشه واقعا زیباست موهای بلند ،اونوفت من کچل یعنی هرجا اسمش میاد میگن مثل عروسکه از رفتاراش که نگممم انقد سیاست داره که ما هیچی از زندگیشون سر در نمیاریم مگه خدشون بگن داداشم براش جون میده واقعا حسرت میخورم انقد عاشقانه رفتار میکنن باهم یعنی به کل فامیل عشقشون رو ثابت کردن از طرفی خیلی دختره زرنگیه چند ماه ازدواج کردن بلاخره با فروش طلا و ... میخواد ماشین بخره خونه از خدشون دارن بعد داداشم همش 23سالشه که زیر منت کسی نباشه خونه زندگیش مثل تو فیلماس با جهیزیه دیگه چیا که نیوورد وسیله برقی فول آورد چند جور سرویس پذیرایی کامل یعنی سنگ تموم رفتیم خواستگاریش نمیدادن کلی مهریه زدن از خونه ای که بابام اینا دارن ویلایی بزرگ براش زدن از باغ حاصل گیر چند هکتار زدن با سکه اون وقت من فقط سکه برام زدن الان بعد. چندسال یه متر از خودم باغ ندارم همهجا از خوبی این دختر میگن از ادبش پا به پای من از الان مهمونی میگیره کلا سه ماه رفتن سر خونه زندگیشون سفره میندازه برا چهل نفر از وقتی جهازشو دیدم همش سعی میکنم بخرم از چیزاش ولی گرونه ولی من خیلی افادهای و اداییامفقط خدمو قبول دارم قرعه کشی نوشتم دادم آیفون فقط برا تو چشم بودن نمیدونم چیکار کنم میخام سر به تنش نباشه