این اکسم تنها کسی بود که باهاش رابطه داشتم یکم گذشت چون نه کاری داشت نه سنش بهم میخورد و به لحاظ فرهنگی ام من خیلی ازش بالاتر بودم قیافه و ظاهرمونم به هم نمیخورد گفتم کات کنیم گفت کات کنیم میرم تیمارستان میرم خودکشی میکنم فلان. گفتم باشه دوست باشیم دوست معمولی تا حالت خوب بشه...اینم گذشت چنماه هی حرفای عاشقانه میزد و بار آخر توهین کرد به خونواده م و من گفتم فرهنگمون به هم نمیخوره کلا نمیخوام باهم صحبت کنیم.
امروز پیام داد که من رفتم سی سی یو.مشکل آسم و...ام داشت.منم گفتم مراقب خودت باش ولی دس از سر من بردار من چقد بدشانسم که اکسم تو بودی همه رو برق میگیره ما رو چراغ نفتی.
من کلا خیلی آدم احساسی ام الآنم روزه م،برگشت گفت تو دلمو شکستی امیدوارم خدا جوابتو بده الان بغض گرفتتم.
مگه من حق زندگی ندارم یعنی باید به خاطر یکی دیگه خودمو بدبخت کنم؟
همیشه بهش گفتم که هرکسی مسئول زندگی خودشه.نظرم همیشه همین بوده ولی باز بعد این همه مدت که باهاش راه اومدم خیلی دلم شکست که گفت تو دلمو شکستی امیدوارم خدا جوابتو بده🥲