آره قدیما این موقع مامانم خونه تکونی میکرد
بعدم میرفتیم برای ما بچه ها خرید میکردن
بعدم از بیست و دوم اسفند بچه ها تک و توک میومدن مدرسه
مدرسه خلوت بود معلما درس نمیدادن
ما بچه ها دور هم جمع میشدیم حرف میزدیم
همه تعریف میکردیم کجا میخوایم بریم چقدر عیدی قرار جمع کنیم
لباس چی خریدیم یا قرار چی بخریم
روزهای آخر اسفند هم آجیل و میوه و شیرینی میخریدن
چقدر حال میداد
میرفتیم بازار ماهی قرمز
سبزه و هفت سینای قشنگ وای خدا چه حسی چه حالی