من یه نفر میومد خونمون و تمیز کاری میکرد بهش گفتم با ۳تا از همکاراش اومدن از صبح ۸وسیله هارو جمع کردم چپوندبم تو کارتون
ساعت ۳ بود زنگ در و زدن پدرشوهرم مشتری فرستاده بود 😐
اینکه ۷تموم شد به شوهرم گفتم ماشین پیدا کنه بار بزنه بیاره بریزیم توپارکینگمادرمینا
الانم خونه مامانمینام شبم میرم هتل مامانمخیلی اصرار میکنه بمون
ولی دیگه داماد سر خونه بودن از توانم خارج...
شوهرمم امروز خیلی دنبال خونه گشته بود ولی چون نزدیک عید هیچی پیدا نکرده بود😭😭😭😭گفتم ۵۰متر باش هرچی باشه یکی بگیر بریم توش
گفتممستاجریمنمیام
خیلی خسته ام کمرم داره تا میشه
جلو خانواده ام آبروم رفت
اونایی که نمیدونن تاپیک قبلیمو بخونن