تو چقد ساده و بدبختی من بودم شلوار از پای دخترعموم درمیاوردم یا خشتکشو میکشیدم رو سرش
منم مث تو بودم
نشستم تو سکوت از تهمتایی ک بهم زده بودن گریه کردم
از کجا معلوم بعدا تهمتای بیشتر بهت نزنن
یا ب گوش شوهرت برسه و بخاطر سکوتت متهمت نکنن
چرا تو فداکاری گنی چوب کاری رو بخوری ک نکردی
مطمئنا بری بگی اتفاقای خوبی نمیفته اصلا ولی اونام تورو بازیچه کردن