من و آقایی اتفاقی اشنا شدیم اونم همونجایی که همو دیدیم هی باهام صحبت میکرد بعدشم آیدیمو پیدا کرد پیام داد یک هفتهای صحبت کردیم گفت ی گروه پژوهشی دارنو منم عضوش بشم خوشحال میشن بعد قرارشد ادامه توضیحاتو حضوری در یک محل پژوهشی که قبلا همو اونجا دیده بودیم توضیح بده قبلش کلی گفت با افتخار هستم و این چیزا ولی بعد دیگه فرداش که قرار بود تایم رو بگه چون من برنامم رو گفتمو گفتم خودش تایمو بده گفت اگه میخوای ساعت فلان تا فلان من هستم منم جوابشو ندادم دیگه چون خوشم نیومد از گفتنش حضوری هم اتفاقی باز همو دیدیم پرسید چرا جواب ندادی منم سرمو تکون دادمو گفتم الان بفرمایین ولی گفت دیگه دارم میرم درحالی که میتونست بمونه و بگه حالا به نظرتون چیکار کنم؟