2777
2789
عنوان

چند روزه بیمارستانم گشنمه

| مشاهده متن کامل بحث + 370 بازدید | 36 پست
والا نونوایی که نیست ولی یه بوفه داره اینجا که ساندویچ سرد و اینا داره مشکل اینه هیچی پول ندارم والا

از نگهبان بپرس کوچه های اطراف بیمارستان شاید باشه دیگه ده تومن که ته کارتت هست  یا یدونه نون ساندویچ بخری   سوپری ها هم نون دونه ای و ساندویچ  میفروشن برو یدونه بخر 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مادرشوهرم بيتري بود همراهم نداشت من ميوه پوست ميكندم ميبردم 

اما برا من نيومد خواهر شوهرم برا زايمانش رفت نفر اول بودم اون نيومد 

انشالله مريضي پيش نباد ولي بياد زنگم نميزنم 

فكر نكنم عروساتون بيخود اينكارو بكنن 

در هر حال وظيفه داداش و پدرتون و همسرتونه

نونوایی نزدیک بیمارستان نیست یا نون فانتزی یدونه نون بخر بخور من باردار بودم ماه رمضون بیمارستا ...

چقدر  آدمای عجیبی بودن پرستارا 🫤🫤🫤

غذای مریض رو صاحب شدن دیگه خیلی ناجوانمردانه است.  

حالا من دیدم اکثرا مریضا غذای بیمارستان رو نمیخورن و از خونه براشون میارن از بس بیمزه است غذاشون.  مثلا وقتی بابام یا مامانم بستری بودن یا خودم تقریبا همه ی تخت ها غذای بیمارستان دست نخورده می موند  بعد خدمه جمع می‌کرد ولی اینکه پرستار غذای مریض رو ببره بدون پرسیدن  خیلی زشته

به دنبال کدوم حرف و کلامی  سکوتت گفتن تمام حرفاست🌱

چقدر آدمای عجیبی بودن پرستارا 🫤🫤🫤غذای مریض رو صاحب شدن دیگه خیلی ناجوانمردانه است. حالا من دیدم ...

ماه رمضون جون به خدمه و پرستار غذا نمیدن سر سهم بیمار دعواست   با اینکه دکتر تو پرونده تاکید کرده بود سریع بهش غذا بدید بازم سهمم رو خوردن  باردار بودم اصلا کیک و بیسکویت سیرم نمی‌کرد فقط نون یا برنج  یادمه میلرزید و گریه میکردم انگار ی هفته هیچی نخوری در اون حد به گرسنگی ذلیل بودم چون اتاق عمل رفتم از شب قبل هیچی نخورده بودم دکترم بخاطر همین ساعت ۸ منو برد اتاق عمل که ده بیرون باشم بهم گفت سریع با کمپوت شروع کن بعدم ۱۲ ناهار  اما به همه ناهار دادن به من ندادن مادر شوهرم اصلا اهمیت نداد نرفت بگه غذاش کو  ساعت یک همسرم آمد گفتم گرسنمه بگو غذامو بدن پرستار آمد گفت غذا تمام شد بده از بیرون برات بیارن ...... هیچ کس رو نداشتم برام غذا بیاره فقط مادر شوهر همراهم بود که اونم روزه بود  اصلا فکرشو نمیکردم غذامو بخورن

از نگهبان بپرس کوچه های اطراف بیمارستان شاید باشه دیگه ده تومن که ته کارتت هست یا یدونه نون ساندویچ ...

بحث ده تومن نیست الان من همراه بیمارم نمی‌گم وقت نمیکنم برم بگردما ولی دیگه انقد اعصابم خورده از آدما و از شرایطی که برا مادرم پیش اومده که حوصله ندارم چه برسه به اینکه پاشم برم بگردم نونوایی پیدا کنم نون بگیرم ، اینجام همینجوری گفتم درد دلی کنم که پشیمون شدم اصن

میشه برای سلامت نی نیم یه صلوات بفرستید 
بحث ده تومن نیست الان من همراه بیمارم نمی‌گم وقت نمیکنم برم بگردما ولی دیگه انقد اعصابم خورده از آدم ...

وقتی داری کار درست رو میکنی  چرا اعصابت خورده  خدا گفته زن و شوهر حافظ آبروی هم هستن   حساب کردن دارو منم بودم همین کار رو میکردم  همسرتم غیر این ورشکستگی ظاهرا خوبه که تو این شرایط ی تومن زده کارتت و بهت گیر نمیده نرو بیمارستان   دیگه دردت چیه    مهم سلامتی مادرت و خوبی همسرته   خدا خودش پاداش خوبی هات رو میده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792