2777
2789
عنوان

شیرین

| مشاهده متن کامل بحث + 646 بازدید | 64 پست

دختر خاله م نامزد بوده میگفت رفتم خونه مادرشوهرم دیدم خونه ش کثیف رفتم گردگیری کنم خم شدم میزتلویزیون تمیز کنم یهو یه بادی ازم خارج شد یهو مادر شوهرم گفت باد دردادی خاک اونجا بلند شد 

  تصور کن لحظه زدن آمپول یهو عطسه کنی  

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

پدر شوهرم صبا ک پا میشه میره تو دستشویی سه ساعت اخو تف میکنه منم حساس اولین بارک اونجا خوابیدم صبح خواب بودم دیدم صدا میاد همونجوری چش بسته گفتم کووووفت درررد مرررض شوهرم گفت مرسییی عشق علاقه گفتم این کدوم سگیه اخه کارگر داشت موزایک میزد کف حیاط فک کردم اون افغانیان 😐گفت بابامه رفتم زیر پتو تا موقع ناهار ی کله خوابیدم

شوهرم اومده بود خونمون گفتم بابا ی جور رفتار ن‌کن بهش بر بخوره هیچی نگفت تا اخر شب گفت جای علی رو بندازید پیش من😐😂شوهرم میگفت نمیرم میخوام پیش تو بخوابم بابام صداش میزد علی جان بیا

شوهرم اومده بود خونمون گفتم بابا ی جور رفتار ن‌کن بهش بر بخوره هیچی نگفت تا اخر شب گفت جای علی رو بن ...

عجب زندگی فانی داری تو دختر 

  تصور کن لحظه زدن آمپول یهو عطسه کنی  
دختر خاله م نامزد بوده میگفت رفتم خونه مادرشوهرم دیدم خونه ش کثیف رفتم گردگیری کنم خم شدم میزتلویزیو ...

چه مادر شوهره دست به نقدی😂😂😂😂

الهی یهویی همون بشه که مدت ها بهش فکر میکنین🙂
شوهرم اومده بود خونمون گفتم بابا ی جور رفتار ن‌کن بهش بر بخوره هیچی نگفت تا اخر شب گفت جای علی رو بن ...

بیچاره علی وایییییی😂😂😂

الهی یهویی همون بشه که مدت ها بهش فکر میکنین🙂
عجب زندگی فانی داری تو دختر 

ولی ازینا گذشته بابام ی ذره شوهرمی اذیت میکرد تا شوهرم میومد تو اتاق درو میبست بابام ۵ ثانیه بعدش میومد یهو باز میکرد علی جان بیا بابا بیا صحبت کنیم علی میگفت بابات منو نمود ب مولا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز