بچه ک بودم دنیا امن تر بود . ظهر تا شب با دخترای همسایه بازی میکردیم خونه ی هم دیگ بودیم کسی کارمون نداشت این ور اون ور میرفتم حتی موقعی ک برق نداشتیم نصف شب تو کوچه ها گرگم ب هوا بازی میکردیم . دیگ هیچ وقت اون روزا بر نمی گرده و دیگ این دنیا دنیا سابق نمیشه و نا امن تره✋
ما وارثان دردهای بی شماریم... عزیزترینم شبونه میرسیم بیا که فردا به خونه میرسیم🌠🌌🫂 ⏳🪦🗝️A Victim of historical determinism An elegy for history, humanity and myself
روزی ماری عاشق شد میگفت معشوقش ماری ست خوش خط و خال،قد بلند وجذاب، گذشت تا روزی شهامت ابراز عشق به معشوق را پیدا کرد و توانست از نزدیک با وی دیدار کند اما وقتی او را از نزدیک دید بسیار متعجب شد و حیرت زده برگشت. او یک شلنگ بود! این است حکایت عشق های امروزی؛) #عضو جدید نیستم ۴سال خواننده خاموش بودم