سلام میدونین که تایم طولانی میشه و دهان ناخواسته بوی بد میگیره
من چون چند روزی باید نمایشگاهی باشم
راهکاری دارید که بتونم تو طول روز استفاده کنم تا بوی بد دهان ناشی از روزه را از بین ببرم
👈 من مادر یک کودک اتیسم هستم توجه کنید از این بعد در تاپیک های متفرقه ام به سوالات در مورد اختلال اتیسم هست پاسخ نمیدهم لطفا در تاپیک هایی که موضوع شون و عنوان شون اتیسم هست سوال خودتان بپرسید ممنونم که رعایت میکنید منم یک انسانم گاهی دوست دارم از دنیای اتیسم دور باشم و تاپیک های غیر اتیسم بزنم 😊
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
🩷ففروا الی الله به سوی خدا فرار کنید🩷یکده ابوکلاش و یاکله ابو چزمه🥲 به ظاهر خودت هرچقد میخوای برس اصلا برو سی کیلو ژل بزن اما درمورد ظاهر دیگران حرف نزن🫡 چند تا دارو مینویسم اگه خواستید تحقیق کنید استفاده کنید قطره پرسیکا و دنتول برای دندان / ایبروگل برای مشکلات گوارشی / قرص ویتاگنوس برای مشکلات زنانه🤍 یادمون نره برای ظهور، برای شادی روح شهدا و اموات، برای سلامتی و آرامش همه کسایی که بهمون خیری رسوندن دعا کنیم و صلوات بفرستیم
خب اخه من غرفه دارم و باید کار بفروشم راهکار دیگه ای نیست
👈 من مادر یک کودک اتیسم هستم توجه کنید از این بعد در تاپیک های متفرقه ام به سوالات در مورد اختلال اتیسم هست پاسخ نمیدهم لطفا در تاپیک هایی که موضوع شون و عنوان شون اتیسم هست سوال خودتان بپرسید ممنونم که رعایت میکنید منم یک انسانم گاهی دوست دارم از دنیای اتیسم دور باشم و تاپیک های غیر اتیسم بزنم 😊
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا
👈 من مادر یک کودک اتیسم هستم توجه کنید از این بعد در تاپیک های متفرقه ام به سوالات در مورد اختلال اتیسم هست پاسخ نمیدهم لطفا در تاپیک هایی که موضوع شون و عنوان شون اتیسم هست سوال خودتان بپرسید ممنونم که رعایت میکنید منم یک انسانم گاهی دوست دارم از دنیای اتیسم دور باشم و تاپیک های غیر اتیسم بزنم 😊
آقایون سایت برادرای من درسته که شما دست فرمون خفنی دارین ولی خواهشا درست برونین. به همدیگه رحم کنین به بچه ها پیرمردها و پیرزن هاکه از خیابون رد میشن. فکر کنین نزدیکان خودتونن.به اونایی که یهو میپیچین جلوشون به اون بدبختیکه از همه جا بی خبر از روبرو میاد. بعضی از خودروسازها بهمون رحم نمیکنن لااقل خودمون به خودمون رحم کنیم. خیلی زیاد شده این راننده هایی که زیگزاکی و خطرناک می رن. دیگه دلخوشیمون یه مسافرته تو این اوضاع. اونم باید هی تصادف ببینیم هی نگران جونمون باشیم؟ انصاف داشته باشین رحم کنین شما رو به هرکی اعتقاد دارین.
👈 من مادر یک کودک اتیسم هستم توجه کنید از این بعد در تاپیک های متفرقه ام به سوالات در مورد اختلال اتیسم هست پاسخ نمیدهم لطفا در تاپیک هایی که موضوع شون و عنوان شون اتیسم هست سوال خودتان بپرسید ممنونم که رعایت میکنید منم یک انسانم گاهی دوست دارم از دنیای اتیسم دور باشم و تاپیک های غیر اتیسم بزنم 😊
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا