شعر «آتش عشق» در روزهای نخستین انقلاب از محمدجواد باهنر است:
شور عشقت به دل افتاد چنان مست شدم
که ز خود قطع نمودم، بتو پیوست شدم
آتش عشق تو در دل شرری زد که سحر
سوختم، خاک شدم، یکسره از دست شدم
نیست از من اثری هرچه بگردم چکنم؟
لیک در کوی تو چون نیست شدم هست شدم
سر نهادم به کفت پای بر افلاک زدم
مهر گشتم چو تو را ذره شدم، پست شدم
با تو بی پرده بگویم که گرفتار توأم
بی جهت نیست که آزاده و سر مست شدم[۲۳