مامان من یکم ساده است بعد خانواده بابام مثل عمه ها وعموها یه جورایی دستش میندازن میام به مامانم حالی میکنم بعدا عذاب وجدان میگیرم من غیبت کردم وباعث کینه وتفرقه میشم میام جلو روشون به مامانم چیزی گفتنی جوابشونو میدم بابام ازم شاکی میشه وبعد پشت سرم به مامانم میگه فلانی من چرا باعموش یاعمش که میشه خواهر برادرای بابام رفتار کردمامانم ازم هیچ دفاعی نمیکنه نمیتونمم بی تفاوت باشم مامانم یا اصلا نمیگیره طرف چی میگه یا هم میفهمه چی میگن ولی همش بلده پشت سرشون حرف بزنه یه بار جواب نمیده اونهم خودشونو جمع کنن حالا نمیدونم چیکارکنم؟
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
ای کاش دخالت نکنی، مادرت مشخصه سالهاست با خانواده شوهرش رابطه داره و به این شکل مراوده عادت کردن،هرچ ...
دقیقا ولی از عمه ها وعموهام ناراحتم چونکه ازاون یکی عروسا مثل چی میترسن اواناصلا بهشون رونمیدن ولی تا به این میرسن میخوان دستش بندازن آخه مامانم هم ساده است هم بیسواده
بشو ولي شخصيت مامانت حفظ ميشه پدرتم بلاخره كوتاه مياد مطمئن باش مادرت چون از رگ ريشه اينا نيست كيكوب ...
آخه اینجوری چون مامانم پشتم نیست تو خونه خیلی اذیتم میکنند بارها بامامانم گفتم تو که جلورو عمه وعمو نمیتونی جواب بدی یا پیش بابام طرف منو بگیری پشت سرشون هم لطفا نیا به من بگو که چی شده منو کفری کنی ولی این عادتشم ترک نمیکنه