درسته اگر حاد بود عذاب میکشیدم
در کل یکم ذاتا دم دمی مزاجم که رفته رفته که سنم داره بالا میره خیلی خوب دارم بهتر میشم
ولی یه مدت قشنگ روانی بودم دورغ چرا
همش گریه میکردم یه هفته خوب پر انرژی یه هفته نالان و گریان با احساس بدبختی که هیچی قرار نیست درست بشه...
ولی بخدا من الانم از خدا دور میشم قاطی میکنما
چن روز پیش قشنگ قاطی کرده بودم چن روز بود دنبال درد میگشتم همش تو دلم عذا بود همش از شوهرم متنفر شده بودم
میگفتم من چرا طلاق نمیگیرم...
تا جایی پیش رفت که حسابی دعوامون شد و همدیگرو زدیم منم قشنگ زدما!
زده بود به سرم بعدش متوسل شدم به آقا امام زمان گریه هم نمیتونستم بکنم
اصلا یه چیزی بود تو دلم که انگار داشت دیوانم میکرد دست خودم نبود
آخرش نماز مخصوص امام زمان رو خوندم بعد اون حس کردم آبی رو انگار ریختن رو آتیش دلم
الله اکبر واقعا متحیرم
شکر خدا که پیدا کردم درمانش رو وگرنه زندگیم رو صدبار تا به حال به باد داده بودم شوهر من آدمی نیست که تحمل کنه...