خواهر شوهر سیریش

سلام خانوما مستقیم میرم سر اصل مطلب من یه خواهر شوهر دارم کلاس اولیه بعد از آمادگی هرچی درس اینا داشته باشه میاد من میگم یادش میدم بعد خیلی پررو و دروغگوعه امروز که مدرسه تعطیل بود آورد من بگم بعد من جمله هارو تکی تکی ضبط میکنم به دروغ برگشته میگه مامانم میگه تکی تکی ضبط نکن منم گفتم بزار زنگ بزنم از مامانت بپرسم چون میدونستم دروغ میگه به چون گوشی مامانش دستش بود گفتم بابات خونی به اون زنگ بزنم به دروغ میگه آره زنگ زدم پدر شوهرم میگه من سر کارم بعد شروع کرده گریه که ببخش و اینا گفتم همیشه بخشیدمت ایندفعه به مامانت میگم پاشد وسایلاشو جمع کرد رفت منم زنگ زدم به مادر شوهرم گفتم قضیه اینجوریه میگه چرا دختر منو به گریه انداختی از این به بعد میبرم همسایمون یاد میده یعنی کارد بزنی خونم در نمیاد از حرص جای دستت درد نکنشونه قبلاً هم یه بار یه همچین حرفی زده بود من کارم و زندگیمو بچمو ول میکنم به این درس یاد میدم تهشم میشه این شما جای من بودین چیکار میکردیم خیلی ناراحتم و همچنین عصبی